من
گـفـت : ضمایر را بگو ...!
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن
گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
مسافر جاده های دوردست من،سفر سلامت
گـفـت : ضمایر را بگو ...!
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن
گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم …
یک بار از دیار …
یک بار از یاد…
یک بار از دل …
و یک بار از دست …
اما هنوز ازدنیا نرفته ایم
سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی آنقدر منتظر میمانی ولی بعد میفهمی که زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
مابدهکاريم به يکديگر!
به تمام دوستت دارم های ناگفته ای که پشت ديوار غرورمان ماندند
وماآنهارابلعيديم تانشان دهيم که منطقی هستيم...
دلم به بهانه همیشگی گریست…
بگذار بگرید وبداند
هر آنچه خواست همیشه نیست…!!!
به پیش چشم من تا چشم یاری میکند ، دریاست
چراغ ساحل آسودگیها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریــــــــــاست ، دلم تنهـــــــــاست
هر که آید گوید:
گریه کن، تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چند سالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریابین ما فاصله است
من و آرام دل غمگینم
روز اول اتفاقی دیدمت .....
روز دوم الکی چشم به چشت افتاد .....
هفته بعد دزدکی نگاهت کردم.....
ماه بعد شانسی به دلم نشستی .....
حالا سالهاست که یواشکی دوست دارم....