کلبه ی تنهایی های یک عاشق تنها

مسافر جاده های دوردست من،سفر سلامت

هیچگاه فکر نمی‌کردم بعد از تو، دوست داشتن، تا به این اندازه سخت شود؛

 

آنقدر سخت که حتی دیگر نتوانم خودم را هم دوست داشته باشم!

 

آن روز که رفتی شهریور یک تابستان بود ...

 

هوا سرد شد، آسمان تیره شد، باران بارید...

 

و تمام گنجشک‌ها برای همیشه از حیط کوچک من رفتند ...

 

و من بعد‌ها فهمیدم تمام این‌ها، یعنی

 

                                                           تو، دیگر باز نخواهی گشت!

 

پاییز شد بعد از رفتنت ...

 

خزان شد!

 

و خزان ماند!

 

و من چقدر دیر فهمیدم که تمام این‌ها یعنی

 

                                                            تو، دیگر باز نخواهی گشت!

 

باور کن هنوز هم باور نکرده ام که دیگر برنخواهی گشت. هنوز هم منتظرم...

[ سه شنبه 5 فروردين 1393برچسب:پاییز و خزان-رفت-دوست داشتن-تنهایی و انتظار, ] [ 16:9 ] [ baran ] [ ]

هديه خداوند

چه مغرورانه اشك ريختيم....

 

چه مغرورانه سكوت كرديم ...

 

چه مغرورانه التماس كرديم ...

 

چه مغرورانه از هم گريختيم ...

 

غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند

 

هديه شيطان را به هم تقديم كرديم !!

 

هديه خداوند را از هم پنهان کرديم!!

[ دو شنبه 4 فروردين 1393برچسب:اشك -سكوت -التماس -غرور-هديه شيطان-عشق-هديه خداوند -, ] [ 15:5 ] [ baran ] [ ]

پیچک تنها

سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها...!

 

که چرا این چنین سخت به خود می پیچد...؟

 

شاید از راز درونش... بشود کشفی کرد!!!

 

شاید اوهم به کسی دل بسته است.

[ یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:, ] [ 21:42 ] [ baran ] [ ]

دلم میلرزد

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود دست دلم میلرزد!

اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد

دلم میخواهد همیشه بگوید:

" یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور! "